کشورها البته در برابر این استراتژی دیوارهای دفاعی خود را می چینند تا از صنایع خود در برابر این هجوم ها دفاع کنند. گرچه مسئولین و سیاستگزاران داخلی کشور، نسبت به این موضوع توجه و عنایت کم تری داشته که منجر به از بین رفتن واحدهای زیادی شد. در این خصوص گرچه به نظرم تعرفه ها دیگر بازدارنده نیست و استفاده از ابزارهای دیگری را باید در نظر داشت. مثلا کشور هند با تعیین MIP که مخفف Minimum Import Price است و مینیوم قیمت محصولات وارداتی را مشخص کرده است.
نکته دیگر اینکه حمایتهای گسترده دولت چین از صنایع فولادی این کشور باعث قرارگیری تولیدکنندگان ایرانی در رقابتی ناعادلانه شده است. با وجود اینکه کیفیت محصولات تولیدکنندگان داخلی شبیه به هم نیست ولی فرقی میان آنها گذاشته نمیشود یا تفاوت در فرایند تولید یا نحوه حمایت دولت از بخش های مختلف زنجیره تولید با هم همخوانی ندارد. همه این مسائل و عدم تکمیل زنجیره های تامین باعث می شود که نتوانیم در تعیین قیمتها موثر باشیم و باعث شد که چین دست بالا را در این عرصه در اختیار داشته باشد.
در واقع تنها با مشخص شدن حجم واردات و تقاضاهای بعدی می توانیم شاهد تحریک و تعیین قیمت ها در بازار فولاد ایران باشیم.
امروز شاهدیم که در صنایع ایجاد شده نتوانسته ایم چتر حمایتی خود را برقرار کنیم و بسترسازی درستی در این زمینه داشته باشیم، پس چطور می توان انتظار داشت در شرایطی که نرخ بهره برداری از ظرفیت کارخانجات مستمرا در حال کاهش است، سرمایه گذاری های داخلی و خارجی به این صنعت ورود کنند یا به چشم اندازهای طراحی شده دست پیدا کنیم. در چنین شرایطی سرمایه گذار و مشارکت کننده راغب به حضور در این صنعت نیستند چراکه نه تنها استراتژی توسعه فولاد کشور ما واقع بینانه نیست، بلکه زیرساخت های توسعه فولاد (در بخش های حمل و نقل، زنجیره تامین و معادن) نیز وجود ندارد.