روایت‌سازی صحیح، حلقه مفقوده اعتماد به فولاد ایران‌ چگونه روایت درست می‌تواند تصویری نو از فولاد ایران بسازد؟

مارال کاظمی: فولاد، این صنعت بنیادی و استراتژیک با قدمت نیم قرن در ایران، ستون‌های توسعه کشور را می ‌سازد، اشتغال ایجاد می‌‌کند و زیرساخت‌های زندگی مدرن را شکل می ‌دهد. فولاد نه فقط محصول می ‌آفریند، بلکه تصویری از پیشرفت و توان و غرور ملی را در ذهن جامعه شکل می‌دهد.
با این حال چرا فولاد، صنعتی که پایه‌‌های اقتصاد و توسعه را تقویت می‌‌کند، هنوز در ذهن مردم مظلوم و ناشناخته مانده است؟ در ایران تصویر فولاد در ذهن مردم هنوز پیچیده و پر از سوءتفاهم است و همواره با برچسب «مصرف‌‌کننده منابع» شناخته می ‌شود، آیا دلیل این نگاه محدود تنها به اعداد و آمار بازمی‌گردد یا ریشه‌‌های آن در باورها، تاریخ و فرهنگ ما نهفته است؟
در ایران هنوز برخی نگاه‌های عمومی فولاد را صنعتی پر مصرف در انرژی و آب می پندارند، اما آمارهای میدانی چیز دیگری می‌گویند: سهم برق فولاد حدود هفت درصد از تولید کشور است و بخش مهمی از همین نیاز را با نیروگاه‌ های خود یا از بورس انرژی تامین می‌‌کند؛ در گاز کمتر از پنج درصد مصرف‌‌کننده است و در آب رقمی نزدیک به ۱۵‌صدم درصد از مصرف ملی را به خود اختصاص می‌‌دهد، آن هم با تکیه فزاینده بر بازچرخانی و استفاده از پساب‌های شهری و صنعتی.
مساله فقط اعداد نیست، مساله روایت است، اینکه این صنعت چگونه در ذهن جامعه تعریف می‌شود، بخشی از مسئله یا بخشی از راه ‌حل است؟
یک نکته مهم فرهنگی هم وجود دارد که گاه پرسیده می‌ شود: چرا درباره صنعت نفت چنین نگرانی اجتماعی و مطالبات افکار عمومی شکل نگرفته است؟ پاسخ ساده است، نفت صنعتی قدیمی‌تر نسبت به فولاد است و سابقه‌ای بیش از یک قرن در اقتصاد و فرهنگ ایران دارد. نسل‌های مختلف با آن بزرگ شده‌اند. منابع آن در مناطق مختلف کشور پراکنده‌ شده اند و سال‌‌هاست که توسط دولت و رسانه‌ها به ‌عنوان «ثروت ملی» روایت و معرفی شده است. مردم در سراسر ایران با نفت خاطره دارند؛ شعارهای ملی شدن نفت و پول نفت بر روی سفره‌‌ها همه جایگاه آن را فراتر از یک منطقه خاص کرده است حتی اگر مردم اثر مستقیم مصرف نفت را نبینند، تعلق ملی و حس مالکیت جمعی و اعتماد عمومی شکل گرفته است.

فولاد اما صنعتی جوان تر از نفت است با عمر نیم قرن حضور در اقتصاد و فرهنگ مردم ایران. منابع و کارخانه‌‌ها در مرکز کشور متمرکز هستند و مردم دیگر مناطق ارتباط مستقیم یا تجربه ملموسی با آن ندارند، زیرا رسانه‌ها هم نتوانستند روایت ملموس و موفقی از این صنعت نو پا در اقتصاد ایران ارائه دهند و در ذهن مردم مناطق دورتر، فولاد ناشناخته و گاهی «صنعتی دور از دسترس» است در حالی که در مناطق محلی مثل اصفهان یا اهواز، اثرات محیطی و منابع ملموس باعث مطالبه‌‌گری و حساسیت اجتماعی شده است. به عبارت دیگر فولاد هنوز «ملی» نشده و بیشتر یک مساله محلی و منطقه‌‌ای است در حالی که نفت از دیرباز به یک دارایی مشترک و ملی تبدیل شده است.
بنابراین شکاف فرهنگی و تاریخی یکی از دلایل اصلی تفاوت نگرش مردم به این دو صنعت است.

تجربه جهانی برای فهم شکاف فرهنگی
در هند فولاد یک‌‌باره محبوب نشد، پس از توسعه برخی پروژه‌‌های بزرگ، اعتراض‌هایی در سطح محلی شکل گرفت، اعتراض به نحوه تملک زمین، جابه‌جایی خانواده‌‌ها و ترس از پیامدهای زیست‌ محیطی. نقطه عطف زمانی بود که شرکت‌‌های پیشرو به جای پنهان شدن پشت دیوارهای کارخانه، وارد گفت‌‌وگوی اجتماعی شدند، برنامه‌‌های اسکان و معیشت جایگزین، سرمایه‌گذاری در مدرسه و درمانگاه و سازوکار رسیدگی به شکایات محلی. در طول زمان فولاد از «غریبه ثروتمند» به «همسایه‌ای اثرگذار» تبدیل شد نه با تبلیغ بلکه با حضور پیوسته و پاسخ‌‌گو در متن زندگی مردم.
اما در کره جنوبی داستان فولاد با هویت ملی گره خورد. کارخانه‌‌هایی که پس از جنگ کره برپا شدند، برای نسل نخست کارگران فقط محل کار نبودند، مظهر بازسازی کشور شدند. رسانه‌‌ها، آموزش و حتی فرهنگ عامه این پیوند را تقویت کردند. وقتی شوک‌های بیرونی مثل تعرفه‌ها و بحران‌های بازار به چالش‌های این صنعت وارد شد، همان سرمایه فرهنگی نقش سپر اجتماعی را بازی کرد. مردم حتی آنها که منتقد سیاست‌‌ها بودند، اصل «باید بایستیم» را پذیرفتند چون فولاد را جزیی از خود می‌‌دیدند.
فولاد در چین توسط روایت دولتی شناخته شد و به عنوان ستون اصلی صنعتی ‌شدن مدرن با جشن‌‌های افتتاحیه، مستندها، موزه‌ها و برنامه‌‌های بازدید عمومی این صنعت را از یک «جعبه سیاه» فنی بیرون آورد و به نمادی از پیشرفت جمعی تبدیل کرد. پروژه‌‌های زیست ‌محیطی و جابه‌جایی‌‌های برنامه‌‌ریزی‌شده هر چند با نقدهایی همراه بودند اما به مردم نشان دادند که صنعت می‌‌کوشد هزینه‌‌های اجتماعی را ببیند و مدیریت کند.
در آمریکا فولاد دو روایت متناقض دارد، هم اسطوره است و هم زخم. شهرهای کمربند زنگ‌‌زده یادآور دهه‌‌هایی هستند که کارخانه‌‌ها رفتند و شغل‌ها از دست رفت. اما همین حافظه دو پیام متضاد در خود دارد: رنج رکود و غرور تولید. به همین خاطر حتی در منازعات سیاسی، «بازگشت تولید» و «حمایت از فولاد» شعاری پوپولیستی نیست؛ امری هویتی است.
آلمان هم روایت دیگری از فولاد نشان داد، الگوی مشارکت کارگران در حاکمیت شرکتی و سازو‌کار مذاکره دائمی میان نیروی کار، مدیریت و دولت اعتماد ایجاد کرد و فولاد در این فضا یک کارخانه مستقل و تنها در اذهان عمومی باقی نماند بلکه بخشی از قرارداد اجتماعی مورد تلقی قرار گرفت.
بررسی جوامع مختلف صنعتی یک درس مشترک را برهمگان عیان ساختند اینکه فولاد فراتر از اقتصاد، تبلور یک فرهنگ است و فرهنگ با «حضور» ساخته می‌‌شود نه با شعار.

بار بی‌تدبیری بر دوش صنعت فولاد
متاسفانه در مناطقی که صنعت فولاد رشد و توسعه یافته این باور نادرست در اذهان عمومی جامعه شکل گرفته که مسئول تمام تنش‌‌های آبی، کاهش منابع آب و خشک شدن رودخانه‌ فلات مرکزی تنها فولاد است. واقعیت اما پیچیده‌‌تر است و عوامل گوناگونی در این مسائل نقش دارند، برای رفع این ابهام و ارائه تصویری واقعی در ادامه به بررسی نمونه‌‌های موفق کشورهای منطقه با اقلیم خشک‌‌تر و منابع آب محدود تر می‌پردازیم تا نشان دهیم چگونه می‌‌توان صنعت فولاد را بدون بحران شدید آب مدیریت و توسعه داد.
درعربستان سعودی با وجود اقلیم خشک و منابع آب محدود، صنعت فولاد نه‌ تنها فعال باقی مانده بلکه فشار بر منابع طبیعی کاهش یافته است. شرکت‌ها با سرمایه‌گذاری در فناوری‌ های پیشرفته بازچرخانی آب و استفاده از پساب شهری توانسته‌‌اند کارخانه‌‌ها را پایدار نگه دارند. تجربه عربستان نشان می‌‌دهد که مدیریت هوشمند و فناوری نوین کلید توسعه پایدار صنعت فولاد حتی در سخت‌‌ترین شرایط آب و هوایی است.
امارات متحده عربی، دیگر کشور خشک منطقه و سرزمینی که رودخانه دائمی ندارد با بهره‌ گیری از فناوری‌های پیشرفته آب را شیرین‌‌سازی و بازچرخانی می‌‌کند، این اقدام نه تنها نیاز آب کارخانه‌‌های فولاد را تامین می‌‌کند، بلکه بخش زیادی از آب شیرین‌‌شده را برای مصارف دیگر و حتی صادرات آماده می‌‌سازد. بازچرخانی پساب شهری و مدیریت منابع طبیعی امکان توسعه صنعتی پایدار را فراهم کرده و فشار بر محیط زیست را کاهش داده است.
ترکیه، دیگر کشور موفق منطقه در مدیریت آب با تولید ۳۶ میلیون تن در رتبه هشتم تولیدکنندگان فولاد جهان قرار دارد و به ایران که با ۳۱ میلیون تن در رتبه دهم جهان ایستاده بسیار نزدیک است. این کشور با استفاده از فناوری‌‌های پیشرفته و بازچرخانی آب توانسته صنعت فولاد خود را پایدار نگه دارد و فشار بر منابع آبی را کاهش دهد، تجربه ترکیه نشان می‌دهد که حتی تولید بزرگ نیز می‌تواند با مدیریت هوشمند منابع سازگار با محیط زیست باشد.
همچنین هند با جمعیت و صنعت عظیم خود دومین تولیدکننده بزرگ فولاد جهان است و ۱۴۴ میلیون تن فولاد خام تولید کرده است، با وجود برخی مناطق خشک و نیمه‌‌خشک که منابع آب محدودی دارند، این کشور توانسته صنعت فولاد را بدون فشار شدید بر منابع آبی توسعه دهد. کارخانه‌‌های بزرگ فولاد با بهره‌گیری از فناوری‌های بازچرخانی، مدیریت دقیق مصرف آب و استفاده از پساب نیاز صنعتی را تامین کرده و فشار بر منابع طبیعی را کاهش داده‌‌اند. این تجربه نشان می‌دهد که حتی در کشوری با تولید عظیم فولاد و محدودیت منابع آبی می‌توان توسعه صنعتی را با مدیریت بهینه منابع آب و حفظ پایداری اکوسیستم‌ها ماندگار نگه داشت.
در استرالیا سرزمینی با آب و هوایی خاص که بیشتر مناطق آن اقلیمی خشک تا نیمه‌خشک دارند و میانگین بارش سالانه در مناطق صنعتی فولاد معمولا کمتر از ۵۰۰ میلی‌متر است، این شرایط اقلیمی محدودیت‌‌های قابل‌توجهی برای صنعت فولاد ایجاد می‌‌کند، با این حال شرکت‌ها با استفاده از فناوری‌های پیشرفته بازچرخانی آب، مدیریت هوشمند منابع آبی و قراردادهای مشارکتی میان صنایع، کشاورزی و جوامع محلی توانسته‌‌اند میزان مصرف آب و اثرات اجتماعی را کنترل کنند. تولید فولاد استرالیا در حدود ۷ میلیون تن است و این رویکرد نمونه‌ای از توسعه ماندگار و متوازن فولاد در شرایط محدودیت منابع آبی و اقلیمی به شمار می‌رود.
پیام روشن است مشکل کم‌‌آبی در ایران ریشه در حکمرانی و مدیریت نادرست منابع دارد نه حضور صنعت فولاد.
در حقیقت ایران می‌‌تواند با اصلاح حکمرانی آب، شفافیت واقعی و سرمایه‌‌گذاری در فناوری‌های بازچرخانی هم صنعت فولاد خود را پایدار نگه دارد و هم اعتماد عمومی را جلب کند. فولاد صنعتی که بی‌تدبیری و سوءمدیریت ادوار گذشته را به دوش کشیده می‌‌تواند به جای مقصر اصلی بحران کم‌‌آبی ستونی برای توسعه پایدار و اعتماد اجتماعی در کشور شناخته شود قطعا این سرمایه‌‌گذاری‌‌ها و تمرکز بر فناوری‌‌های نوین بازچرخانی آب و مدیریت منابع عربستان را در آینده‌ای نزدیک می‌‌تواند به قطب جدی و مهم تولید فولاد در منطقه تبدیل کند.

باور عمومی فولاد با مشارکت و شفافیت
راهکار فولاد ایران فراتر از اعداد و نمودارهاست، مساله فرهنگ، اعتماد و حضور ملموس در زندگی مردم است. شفافیت پیوسته مانند انتشار داده‌‌های مصرف آب، برق و گاز و همچنین حسابرسی شفاف در گردش‌های مالی با تایید دانشگاه یا نهاد علمی مستقل باعث می‌‌شود جامعه ارقام را باور کند و حس کند صنعت فولاد نه پنهانکار بلکه پاسخگوست.
مشارکت محلی هم باید ملموس باشد، مدارس، بیمارستان و ورزشگاه‌، پروژه‌های عمرانی در مناطق روستایی و بورسیه‌‌های مهارتی همه نمونه‌‌هایی هستند که نشان می‌دهند فولاد سهم واقعی و مفیدی در توسعه زندگی مردم دارد، صنعت فولاد امروز با نگاه به محیط زیست و اقتصاد چرخشی از بازچرخانی آب گرفته تا مدیریت پسماند و سرباره‌ها نشان می‌دهد که تولید با مسئولیت اجتماعی و حفاظت از منابع طبیعی ممکن است و باید تحت عنوان گزارش‌های ماهانه یا سالانه توسط نهاد دولتی چون محیط زیست که مورد تایید مردم است برای اطلاع و اقناع افکار عمومی به اشتراک و انتشار برسد.
تجربه مستقیم مرد مثل بازدید دانش‌آموزان، خانواده‌‌ها و رسانه‌‌های محلی از کارخانه‌‌ها و خطوط تولید یا حضور در موزه‌های کوچک فولاد و جشن‌‌های افتتاح واحدهای جدید باور عمومی را تغییر می‌‌دهد که فولاد دیگر فقط محصول نمی‌‌سازد بلکه آینده را می ‌سازد؛ اشتغال و صادرات می‌‌آفریند، اقتصاد را رونق می‌دهد و توسعه ماندگار را رقم می‌زند، نه تخریب محیط زیست و منابع طبیعی.
پیمان آب با بازچرخانی شهری، احیای قنوات و بهبود راندمان شبکه‌‌های محلی و تلاش در جهت هوای پاک نشان می‌دهد فولاد برای طبیعت و مردم مسئول است. گفت‌‌وگوی اجتماعی واقعی و پاسخگویی شفاف به پیشنهادها و شکایات مردم، اعتماد را از مسیر تعامل ایجاد می‌‌کند و مشارکت سهام مردمی حس مالکیت و تعلق را تقویت می‌‌کند، همان سرمایه فرهنگی سترگی که در هند، کره، چین و آلمان باعث شده فولاد نه تنها محصول بلکه بخشی از زندگی و فرهنگ مردم شود.
اگرچه ساختن این اعتماد و تغییر باور عمومی کاری سترگ و زمان‌بر است، اما هر قدم شفاف و ملموس از مدرسه و تجهیز بیمارستان تا بازدید رسانه‌ای و گزارش‌های واقعی نشان می‌دهد که فولاد ایران می‌تواند ستون اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور باشد و داستانش را فراتر از کارخانه‌‌ها و کوره‌‌ها روایت کند.

فولاد و چالش اعتماد دوگانه

فولاد ایران امروز در یک بزنگاه تاریخی ایستاده است، صنعتی که می‌‌تواند محرک توسعه، اشتغال و صادرات باشد، اما هم‌‌زمان با بزرگ‌ترین تنش‌های آبی نیم‌‌قرن اخیر مواجه شده و علاوه بر چالش انرژی، مسئولیت بی‌تدبیری در حکمرانی نادرست آب را نیز بر دوش خود دارد. انگار فولاد باید متولی توسعه و هم بار بی‌‌اعتمادی را بر شانه‌هایش تحمل کند، اما راه، بن‌‌بست نیست. تجربه جهانی نشان داده که شفافیت، بازچرخانی آب، اقتصاد چرخشی و مسئولیت اجتماعی می‌تواند فولاد را از یک متهم به شریک مردم در توسعه تبدیل کنند. بازدیدهای مردمی و رسانه‌‌ای، شفافیت در مصرف منابع و سرمایه‌‌گذاری در پروژه‌های محلی پلی می‌‌سازند که سوءتفاهم‌ها را کاهش دهد و اعتماد عمومی را جلب کند.
تصویر آینده‌ فولاد تنها در کوره‌ها و خطوط تولید نیست، در محیط زیست پایدار رودهای احیاشده، هوای پاک شهرهای صنعتی، بیمارستان‌ و ورزشگاهی که با سرمایه مسئولیت اجتماعی ساخته می‌‌شوند و صادراتی که چرخ اقتصاد غیرنفتی کشور را می‌گرداند معنا پیدا می‌‌کند.
اگر مسیر شفافیت و مشارکت طی شود، فولاد نه تهدید بلکه روایتگر داستانی تازه از توسعه ماندگار، فرهنگ‌ساز و اعتماد و افتخارآفرین در ایران خواهد بود.

2

تاریخ انتشار : ۱۶ شهریور ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۰:۱۲
شناسه مطلب : 69456
ارسال
برچسب ها
ارسال دیدگاه
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
کد امنیتی